سرگروه آموزش ابتدایی

سرپرستی مدارس جمهوری اسلامی ایران ـ شبه قاره هند

سرگروه آموزش ابتدایی

سرپرستی مدارس جمهوری اسلامی ایران ـ شبه قاره هند

تربیت

 

                                تربیت

 

حکایت تربیت آسیب زا و آموزش وارونه در تعلیم و تربیت جامعه ی ما حکایت خطیر و تکان دهنده ای است. حکایت درمان گری های بیماری زا ، آموزش های فهم زا، همین ماجراهایی که اولیا و مربیان به تعلیم و تربیت فرزندان به رغم نیت خیرخواهانه انجام می دهند و خود می دانند که آنچه را در پی اصلاح آن هستند جز تخریب محصولی ندارد.

   می داند که با «گفتن» تربیت رخ نمی دهد و با «نصیحت» رفتار تغییر نمی کند و با «اطلاع رسانی» «معرفت» حاصل نمی شود.با این که می داند این اقدامات نتیجه ای ندارد و این روش حل مشکل، مشکل را پیچیده تر،عمیق تر و پایدارتر می کند اما باز دست از روش های آسیب زا بر نمی دارد.با این که می داند این نوع روش های تربتی نه تنها او را به مقصد نزدیک نمی کند بلکه روز به روز از او دورتر می شود؛ اما باز آموزش می دهد و باز ذهن متعلم را انباری از اطلاعات، معلومات و پاسخ های آماده می کند،می داند که ارائه ی معلومات، مرگ تفکر است. می داند که کمک کردن و یاری کردن به کودک قدرت اتکا به خود و منبع خودکفایی را از بین می برد، اما باز دست از دستگیری تضعیف کننده برنمی دارد.می داند که ایجاد نیاز، ایجاد سؤال ، ایجاد خلاء و ایجاد تشنگی برای کودک سازنده تر ، مفیدتر و بارورتر است، اما باز رفع نیاز می کند.پاسخ به سؤال می دهد و رفع خلاء می کند و سیراب می نماید.می داند که با نصیحت کردن، تب کودک فرو نمی نشیند و با موعظه ی صرف، درد دندان خاموش نمی شود و با تشویق و پاداش بیرونی ، عفونت درون از بین نمی رود؛اما باز از طریق نصیحت به فکر درمان است. می داند که گویاترین و نافذترین کلام، خاموشی است اما باز از تب حرف نمی ایستد و با هجوم کلمات و بیداد جملات فطرت حقیقت جوی کودک را کور و منفور می گرداند. می داند بهترین رشد دهنده برای کودک،محرومیت و مشکلات سازنده است تا او یاد بگیرد که چگونه در سختی ها و دشواری ها خود را بیابد و به مهارت های پیچیده دست یابد؛اما باز او را در نعمت و در گهواره ی رفاه به طور گل خانه ای نگهداری می کند.می داند که انسان تا کودک نشود و قلب بزرگسال تا احساس کودکی نکند به بلوغ و خلوص نمی رسد اما باز تلاش می کند کودک را هر چه سریع تر بزرگسال و قلب او را هر چه بیشتر به بزرگسالان شبیه سازد. می داند که کودک باید کودکی کند و هر قدر این دوره طولانی تر باشد پختگی، بلوغ،کمال و شکوفایی او در بزرگسالی بیشتر می گردد؛ اما باز هم کودکی را کوچک می شمارد و اتلاف وقت و بیهودگی در زندگی که باید هر چه سریع تر طی شود!

   آخر این چگونه دانشی باشد؟

   پس آن را برون انداز و از این پر شو!

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد